مرکز آفرینشهای هنری معبر
مرکز آفرینشهای هنری معبر

به حضرت صادق (ع) عرض كردند كار خود را بر چه چيز بنا كرده‏ اى؟

 فرمود بر چهار چيز
1. فهميدم كه عمل مرا ديگرى انجام نمي دهد. پس به كوشش پرداختم
 
2. دانستم كه خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت كشيدم
 
3. فهميدم روزى مرا ديگرى نخواهد خورد آرامش يافتم
 
4. دانستم بالاخره بسوى مرگ مي روم به همين جهت آماده آن شدم

بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد111

آخرین کلام  و  وصیت امام صادق (ع):

وصیت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد نمی رسد.

اردوی جهادی

آجر آجر تا خدا
این هم از این آجر، این هم از این یکی، حالا نوبت آن یکی است
حسابی عرق کرده ام
گاهی اوقات دانه های عرق از پیشانی ام قل می خورد و می افتد روی آجرها
وقتی این اتفاق می افتد آن آجر را با حال دیگری برمی دارم
خدایا کی می شود آجرهای چیده شده آنقدر شود که بتوانم از آن دریچه را باز کنم
دریچه ای از خودم رو به خودت
می دانم، می دانم یک آجر، یک آجر، باید پیش بروم وگرنه کله پا می شوم
اما بزرگان می گویند گاهی بوده اند کسانی که یک شبه راه صد ساله را پیموده اند
وقتی مثال می آوردند مثال جبهه ها را می گویند
کاش میدانستم آجرهای جبهه از چه جنسی بوده
کاش می دانستم عرق رزمنده ها روی آجرهای جبهه چه بویی می داده
این هم آز این آجر، حالا نوبت آن یکی است
چون سنگ روی سنگ بگذارم آقا تو بیا و بنگر....ا
جهاد ما زیبا نمایی اگر تو فرمانده بیایی، اگر تو فرمانده بیایی....ا


 

شعری در رثای امام صادق (ع)

دارد ميان هيئت خود گريه ميكند

با اهل بيت عصمت خود گريه ميكند
با داغ ِ هَتك حرمت خود گريه ميكند
دارد براي غربت خود گريه ميكند

آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت
بين ِچهار هزار نفر يك نفر نداشت

مشعل به دستها وسط خانه ريختند
يك عده بي هوا وسط خانه ريختند
اموالِ خانه را وسط خانه ريختند
جمع ِحسودها وسط خانه ريختند

بين نماز بود و مجالش نداده اند
حتي امان به اهل و عيالش نداده اند

بين هجوم بي خبر و يادِ مادر است
ديوارهاي شعله ور و يادِ مادر است
تنها ميان درد سر و يادِ مادر است
افتاده است پشت در و يادِ مادر است

شكر خدا خميده به ديوار و در نخورد
بال و پرش به تيزي مسمار و در نخورد

اين پير ِسالخورده عصا بر نداشته
آرام تر هنوز عبا بر نداشته
نعلين خويش را به خدا بر نداشته
شيخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته

اورا كشان كشان وسط كوچه ميكِشند
در پيش اين و آن وسط كوچه ميكِشند

اين غُصه را به نام مدينه سند زدند
بر آه آهِ خستگي اش دستِ رد زدند
در كوچه ها چقدر به آقا لگد زدند
ميگفت نام فاطمه و حرف بد زدند

از بس دويده خميده شده،بي رمق شده
اين پير ِمردِ غمزده خيس ِ عرق شده

گيرم خميده در بر انظار رفته است
پاي برهنه از سر بازار رفته است
گيرم به پاي هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغيار رفته است

شكر خدا كه پيرهنش پا نخورده است
در زير چكمه ها دهنش پا نخورده است


لا یوم کیومک یا ابا عبد الله الحسین

درباره سمت خدا

مرکز آفرینشهای هنری موسسه معبر ارائه مطالب دینی و انقلابی و مرتبط با شهدا در قالب هنر طراحی عکس و پوستر و .. ساخت مستند شهدا و ... طراحی نمایشگاه های مرتبط با شهدا و انقلاب اسلامی سازی نرم افزار ها ارتباط با مدیر ، انتقاد و پیشنهاد و سفارش طراحی در تلگرام @maabar1
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها

نويسندگان